لینک دانلود خرید پایین توضیحات
فرمت word قابل ویرایش پرینت
تعداد صفحات: 26
مفهوم عدالت حقوق
الف) مفهوم عدالت
تعریف عدالت
«عدالت» مفهومی است که بشر اغاز تمدن خود میشناخته استقرار کوشیده است.([۱]) مشاهده طبیعت تاریخ رویدادها، اندیشه خلقت، دیرباز انسان متوجه ساخت که افرینش جهان بیهوده نبوده هدفی دنبال میکند.([۲]) انسان مجموعه منظم هدف قرار گرفته همگام سازگار است. بنابراین، هر چیزی که راستای نظم طبیعی باشد، درست عادلانه است.حقوق قاعده بیرون نبوده مبنای مشاهده موجودات اجتماعهای گوناگون است. پس، ملاحظه «انچه هست» میتوان جوهر «انچه باید باشد» دست یافت. بیان دیگر، شیوه ارسطویی جستجوی عدالت، واقعگرایی پایه مشاهده تجربه است. ([۳])
این مقاله جای تفصیل ملاحظه سیر تاریخی عقاید نیست، ولی تعریفهای مهمی عدالت بیان میکند.
افلاطون عدالت اجتماعی
افلاطون کتاب «جمهوری» تفصیل عدالت سخن میگوید. ([۴]) نظر او عدالت ارمانی است که تنها تربیتیافتگان دامان فلسفه دسترسی دارند یاری تجربه حس نمیتوان رسید. عدالت اجتماعی صورتی برقرار میشود که «هر کس کاری دست زند که شایستگی استعداد دارد، مداخله کار دیگران بپرهیزد». پس، اگر تاجری سپاهیگری بپردازد، یک فرد سپاهی، حکومت دست گیرد، نظمی که لازمه بقا سعادت اجتماع است خواهد ریخت ظلم جانشین عدلخواهی شد.
حکومت، شایسته دانایان خردمندان حکیمان است عدل است که هر کسی موضع خود قرار گیرد و، جای پول زور، خرد جامعه حکومت داشته باشد.
بی گمان، مقصود افلاطون طبقاتی کردن جامعه شیوه خوانسالاران نبوده. زیرا، جامعه ارمانی او اوصاف سپاهیگری، حکمت تجارت اکتسابی است نه ارثی، معیار توصیف اشخاص، زمان اشتغال است نه ولادت. وجود این، او خرده گرفتهاند که چرا وضع شغل معلومات شخص، او حکم طبیعت، تنها سزاوار کاری معین میکند، چندان که تجاوز ستمگری باشد. وانگهی، تقسیم میان ازادمردان بردگان طبقهبندی میگنجد: چنان که ارسطو همین پایه ادعا کرد که بعضی مردم حکم طبیعت، بردهاند باید همین وضع باقی بمانند.([۵])
نفس ادمی عدالت نیازمند است، هنگامی فضیلت دست میاید که هر یک قوا جای خود قرار گیرند نظمی خاص روابط انها حکمفرما باشد. تمام قوای انسانی، مانند خشم شهوت، باید زیر فرمان عقل قرار گیرند هر کدام عهدهدار وظیفه خود شوند. ([۶]) مانند مضمون ادبیات حکمت فقه فراوان میتوان دید، که نشانه نفوذ افکار حکیم دانای یونانی است. جمله مثنوی مولوی میخوانیم: عدل چه بود وضع اندر موضعش ظلم چه بود وضع ناموقعش نیست باطل هر چه یزدان افرید غضب زحلم زنضج مکید خیر مطلق نیست زینهار هیچ چیز شر مطلق نیست زینها هیچ چیز نفع ضر هر یکی موضع است علم رو واجبست نافعست([۷]) همچنین شیخ طوسی کتاب مبسوط نقل شده است که : «ان العدل فی اللغه، یکون الانسان متعادل الاحوال متساویا»([۸]) تفسیر «المیزان» (ج ۱، ۳۷۱) عدالت عبارت تعریف شده است: «و هی اعطاء کل ذی حق من القوی حقه، وضعه فی موضعه الذی ینبغی له» مضمونها نفوذ اندیشههای افلاطون زمینه نشان میدهد. چنان که گفته شد، افلاطون، که مفهوم عدالت جامعهای فضیلت جستجو میکند، عدالت اجتماعی حاکمیت دانشمندان خردمندان میبیند تجاوز ظلم میشمارد. ارسطو اعطای حق سزاوار نظر ارسطو، عدالت دارای دو معنی خاص عام است: ([۹]) عدالت معنی عام شامل تمام فضایل است. زیرا هر کس کار ناشایستهای دست زند، ستم کرده است. سعادت واقعی کسی است که فضیلت باشد دستورهای عقل اطاعت کند. فضیلت انسان دو افت بزرگ دارد: افراط تفریط، که بایستی هر دو پرهیز کرد. میانهروی اعتدال، میزان تشخیص رذایل فضایل است؛ پس تهور ترس هر دو مذموم حد وسط بین انها یعنی شجاعت فضیلت است؛ همچنان که سخاوت میانه بخل تبذیر، مناعت تواضع، اعتدال میان تکبر زبونی است. اخرین تحلیل، میتوان گفت: عدالت معنی عام، «تقوای اجتماعی» است. ([۱۰]) نظر ارسطو انسان، حکم طبیعت، نه خواهان فضیلت کمال است، نه گریزان ان. فطرت انسان بسیط است فضیلت عدالت اکتسابی؛ منتها، طبیعت او گونهای است که میتواند خود انچه کسب کرده سازگار کند خو کردن ان، کمال یابد. مفهوم عدالت اخلاق حکمت اسلامی نفوذ کرده است: جمله کتاب اخلاق عالم ارا (محسنی) میخوانیم که: «عدالت جامع فضایل است مانع رذایل» توجیه مینویسد: «به جهت وحدت تناسبی است که میان اجرای متباینه میرسد کثرت صورت وحدانی جلوه میدهد انجا که حضرت خیر الانام کلام معجز نظام (خیر الامور اوسطها) خیریت اوساط تصریح فرموده، شرف عدالت وجهی ابلغ بیان نموده....» (ص ۳۴) . خواجه نصیر الدین طوسی کتاب اخلاق ناصری مینویسد: «اما انواعی که تحت جنس عدالت است دوازده است: اول صداق، دوم الفت، سوم وفا، چهارم شفقت، پنجم صله رحم، ششم مکافات، هفتم حسن شرکت، هشتم حسن قضا، نهم تودد، دهم تسلیم، یازدهم توکل، دوازدهم عبادت...». ([۱۱]) عدالت، معنی خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص اشیاء است. هدف عدالت همیشه تامین تساوی ریاضی نیست. مهم است که بین سود زیان تکالیف حقوق اشخاص، تناسب اعتدال رعایت شود. پس، تعریف عدالت میتوان گفت: «فضیلتی است که موجب باید هر کس انچه که حق اوست داد.» ارسطو عدالت معاوضی توزیعی تقسیم میکند: مقصود عدالت معاوضی، تعادل میان دو عوض معامله است، گونهای که یکی دو طرف قرارداد نتواند بهای فقر دیگری، ثروتمند شود هر دو عوض دست اورد. مفهوم عدالت خود خود قرارداد دست میاید، ولی ضمانت اجرای ان، جبران خساراتی است که زیان دیده وضع متعادل بازگرداند برابری تامین کند. عکس، عدالت توزیعی، مربوط تقسیم ثروت مناصب اجتماعی ناظر زندگی عمومی نقش دولت است.