سامانه بازاریابی فایل های دانشجوئی

جستجو پیشرفته فایلهای دانشجویی از سایت های مختلف علمی ایران

سامانه بازاریابی فایل های دانشجوئی

جستجو پیشرفته فایلهای دانشجویی از سایت های مختلف علمی ایران

معمای کروی بودن زمین ص


لینک دانلود خرید پایین توضیحات

فرمت word  قابل ویرایش پرینت

تعداد صفحات: 16

 

معمای کروی بودن زمین

مربوط درس جغرافی

دبیر مربوطه : سرکار خانم سعید پور

گرداورندگان : اعظم علیخانی زهره معاشری .

کلاس 203

منابع : شکل زمین – زمین کروی : ایزاک اسیموف .

پیشگفتار :

زمین گرد است بسیار بزرگ ! همه دانیم ولی روزگاران گذشته مردمانی بودند زمین همچون تخته سنگی بزرگ پنداشتند اقیانوسی بزرگ شناور است . بعضی کره دانستند شاخ گاه ، پشت فیل بزرگ پشت لاک پشتی غول پیکر ایستاده اند . بعضی شکل استوانه پنداشتند گروهی تصور کردند زمین همچون جام تو خالی است !؟؟

ایزاک اسیموف دانشمند امریکایی درباره اندیشه پیش تئوری گرد بودن زمین مطرح بوده است ، پژوهش پرداخته است تاریخ پیشرفت ادمی ، تکیه رگه علمی تلاش چندین صد ساله پذیرش کروی بودن زمین انجامید زبانی ساده گیرا ، سخن گوید .

ایا زمین مسطح است ؟

در زمان بسیار قدیم همه تصور کردند زمین مسطح است ، زیرا مسطح دیدند . برخی مردمان گذشته گمان کردند زمین نهایت گسترده شده است . انان تصور کردند زمین توده بسیار پهناور مسطح است اب خشکی تشکیل شده است نهایت است .

اما اگر زمین چنین باشد خورشید چگونه خواهد بود ؟!...

خورشید هر بامداد مشرق طلوع کند راهی اسمان پیماید شامگاه درمغرب غروب کند ، صبح روز بعد باز مشرق طلوع کند . روزگاران باستان برخی پیشینیان کوشیدند پدیده توضیح دهند انان معتقد بودند هر بامداد خورشیدی تازه ساخته شود مشرق طلوع کند پس غروب نابود شود . برخی دیگر معتقد بودند خورشید اقیانوس مغرب فرو رود هنگام شب قایقی نشیند پاروزنان خود مشرق رساند ، بامداد روز دیگر اماده است باز طلوع کند . برخی دیگر تصور کردند خورشید ارابه اتشین زرینی است اسب جادویی بالدار کشند ، هر بامداد خدای خورشید مشرق ارابه شود ، اسب هایش هوا بالا رود هنگام ظهر قله اسمان رسد ، پس پایین اید شب هنگام مغرب زمین رسد . شب اربه اتشین زرین نوری ندارد خدای خورشید مشرق باز گردد.

نخستین مردمانی درباره مسائل مربوط مسطح بودن زمین اندیشیدند ، یونانیانباستان بودند حدود 2500 سال پیش غرب سرزمین ترکیه امروزی زندگی کردند ، یکی انان شخصی نام «انکسیمندروس» بود . او افسانه مربوط خدایان خورشید ، ارابه اتشین اسب بالدار باور نمی کرد . عوض اسمان شب نگاه کرد خود پرسید واقعا چه بیند .

در یکی شب اسمان ابری نبود ستارگان خیره شد سراسر شب نظرش رسید ستارگان اسمان حرکت کنند ، اما یک ستاره بود حرکت نمی کرد ستاره قطبی بود ستاره سراسر شب جای خود اسمان شمالی ماند هر شب همان جا بود . ستارگان نزدیک دایره دورش پیمودند . ستارگان نزدیک تر دایره کوچکتر ستارگان دورتر دایره بزرگ تر پیمودند.

مهم چیزی اسمان شب توجه انکسیمندروس خود جلب کرد بود حرکت ستارگان نظم معینی پیروی کند . حرکت ستارگان مانند مهاجرت گروهی زنبوران نبود هر زنبور راه خود پیماید ، ستارگان حرکت کردند .

انکسیمندروس نظر داد اسمان گوی تو خالی بزرگ شکل کره است . کره اسمان دور خطی نامرئی نام محور چرخد . یک سر محور جایی گذرد ستاره قطبی است ، سر دیگر محور طرف دیگر کره است نمی توان دید .


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.