فرمت فایل: ورد ( قابلیت ویرایش )
تعداد صفحات : 7 صفحه
خلاصه داستان رومئو ژولیت - ویلیام شکسپیر . رومئو ژولیت دو خانوادهی کله گنده! بودن قدیمالایام دشمنی داشتن عمرا کنار نمیومدن هم.
هر وقت بین اینا درگیری میشد، کلی تلفات میداد.
رومئو عاشق یه دختری اسم رزالین خودش رو میکشت واسه دختره ولی رزالین اصلا عین خیالش نبود موضوع خیلی رومئو رو اذیت میکرد.
یه روز دوستجون رومئو اینکه یه کم تفریح کنن حال رومئو بهتر بشه انقدر رزالین فکر نکنه، بهش خبر میده خانوادهی فلانی - خانوادهی ژولیت اینا واقع! البته اون موقع، رومئو نمیدونسته اصولا ژولیتی وجود داره - یه مهمونی بزرگ قراره برگزار کنن کلی دختر خوشگل اونجا هست جمله رزالین اگه بیای بریم، میتونی کلی رزالین رو دید بزنی.
رومئو میگه نه، اونا من رو میشناسن.
بعد اگه اونجا ببینن من رو بدون دعوت اومدم مهمونیشون، فکر میکنن قصدم مسخره کردنشون بوده، بعد دعوا راه میفته.
ولش کن اصلا.
دوستجونش میگه خب میتونی ماسک بزنی.
کسی نمیشناسدت، چیز غیر متداولی نیست.
خلاصه انقدر اصرار میکنه رومئو رو میره قبول میکنه.
روز جشن، رومئو دوستش میرن توی مراسم شرکت میکنن کلی همه رو دید میزنن اینا اینکه وسط مراسم بزن برقص، رومئو ژولیت رو میبینه یک دل نه، صد دل عاشقش میشه.
اخر سر طاقت نمیاره میره جلو ژولیت حرف میزنه امارش رو میگیره فهمه خانوادهش کین اینا تاااازه دوزاریش میفته عاشق دختر خانوادهای شده شدیدا دشمن خانوادهی خودش محسوب میشن ولی بازم رو نمیره.
(جزئیات مکالمات رو ننوشته توی یه وجب کتاب که!) وقتی رومئو داشته ژولیت صحبت میکرده، یکی اطرافیان صدا ش رو میشناسه پدر ژولیت خبر میده رومئو بدون دعوت یه ماسک صورتش اومده مراسم ما رو مشخره کنه بیاین سریعا حالش رو بگیریم.
پدر ژولیت اینکه مراسم نخوره قبول نمیکنه میگه الان نه، بذارش یک فرصت مناسب.
شب دیوار باغ ژولیت اینا میره بالا توی باغ میره میره میرسه زیر پنجرهی اتاق ژولیت.
همون موقع ژولیت میاد توی ایوون شروع میکنه توی دلش بلند بلند رومئو حرف زدن! کلی عشقش اعتراف میکنه هی رومئو رو ناز میده اینا.
رومئو خان توی تاریکی نشسته همه رو گوش میکرد، یهویی میاد بیرون شروع میکنه قربون صدقهی ژولیت رفتن همون جا دو نفر اساس شناخت عمیقی پیدا کرده بودن، قول میدن ازدواج کنن قرار میشه هر وقت ژولیت امادگیش رو داشت، خبرش رو بده رومئو.
رومئو خوشحال خندون میاد خونه.
فردا صبح کلهی سحر، رومئو میره دنبال یکی دوستانش ادم مذهبیای بوده جریان رو بهش بگه ازش بخواد مراسم ازدواج رو براشون انجام بده.
ژولیت یکی رو میفرسته خبر بده امادهس ازدواج.
خلاصه مراسم انجام میشه ژولیت بدو بدو برمیگرده خونه.
همه چیز گل بلبل بوده اینکه یه روز رومئو داشته خودش راه میرفته میبینه دوستش اون یارو! توی مهمونی صدای رومئو رو شناخته درگیر شدن کار
متن بالا فقط تکه محتوی متن پروژه میباشد صورت نمونه در درج شدهاست.شما بعد پرداخت انلاین ،فایل فورا دانلود نمایید
لطفا نکات زیر هنگام خرید دانلود مقاله : توجه فرمایید.
« پرداخت انلاین دانلود قسمت پایین »