لینک دانلود خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش اماده پرینت )
تعداد : 6 صفحه
قسمتی متن :
جامعه باز تضاد طبقاتی
به هر رو نمیتوان کتمان کرد میتوان انقلابهای تاریخ بواسطه تضاد خصوص تضاد طبقاتی توجیه کرد. حقیقت تصور بسیار سخت فلان انقلاب بدون هیچ تضادی میان گروهها طبقات بوجود امده باشد. هسته انقلاب تضاد میان برندگان بازندگان است. گروه طبقهای معترض طبقه حاکم زیر میکشد؛ اعتراضی برامده تضاد میان دو طبقه است. تضادی باعث دوران فئودالیته جامعه باز (با کمی اغماض اصطلاح جای سرمایهداری معمول کار میبریم) مبدل شود وجود طبقه میانی جامعه تضاد منافع طبقه فئودال پیدا کرد نیاز بارز وی پیشرفت جز کاهش قدرت زمین داران اشراف نبود. سخن بدان معنا نیست نقش تحرک علمی، ازادیخواهی، عدالت طلبی ... رسیدن جامعه باز نادیده بگیریم، لیکن همینها نشان تضاد اعتقادی میان اشراف طبقات فرودست موجبات تحول غرب پیش اورد. پس چه منشا تحول طریق منافع تفسیر کنیم چه ویژگیهای دیگر انقلاب تاکید کنیم تضاد طبقاتی میان طبقه حاکم انقلابیون خواهیم رسید؛ حال چه نوع اختلاف منافع باشد اختلاف ارزشی. اما اگر تضاد باعث تحول ایجاد جامعه باز شد، نمیتوان بیم داشت همین امر باعث نابودی شود. ایا باز نمیتوان شاهد تضاد طبقاتی بار جامعه باز تهدید نابود کند؟ مقام پاسخ باید عنوان داشت هیچ تضمین کاملی وجود ندارد. گسلهای تاریخی نمیتوان طور کامل پیشبینی کرد، نمیتوان اعتقاد داشت دیگر هیچ گاه جامعه باز شاهد نازیسم نباشد. اگرچه میتوان باور داشت گسلها کوتاه مدت باشند اما همین تهدید بزرگی خواهد بود. وجود تضاد جامعه باز انچنان نیست رقبای اندیشه ازادی خواهی اعتقاد دارند نقطه عزیمت واژگونی بدل شدن جامعهای یکسان بدون طبقه میانگارند.طبقات اجتماعینکتهای سوی اندیشه الترناتیو تضاد طبقاتی مطرح میشود صرف وجود طبقات مختلف، تضاد طور جبری حاصل میشود. واقع اگاهی تودهها شکاف طبقاتی تضاد بالقوه بالفعل مبدل ساخته تحول ایجاد میشود. سوی دیگر اعتقاد اقتصاد مبتنی بازار شکاف طبقاتی بسیار بیش دورههای گذشته است، بنابراین زود باشد جامعه باز حریق خود ساخته بسوزد مبدل دوران تازه شود.حتی اگر افراطی نادیده بگیریم، ناقدان دیگر باور دارند تضاد میتواند جامعه باز حداقل دورانهایی چالش جدی مواجه کند. اما ایا تضاد انچنان مخالفان بیان میدارند؟ مقام پاسخ ابتدا باید گفت تردید جهان امروز متشکل جوامع مختلفی تنها درصدی انها تحت عنوان جامعه باز شناخته میشوند، بنابراین نمیتوان شکاف طبقاتی بین کشورهای نامتجانس پی گرفت. عبارت بهتر اگر قصد تضاد درون جامعه باز نشان داد نمیتوان بین جوامع باز غیر باز تبیین کرد. مقدمه میتوان عنوان داشت برخلاف انتقادات مرسوم سیستم بازار کمترین شکاف طبقاتی نسبت دیگر جوامع وجود دارد. ادبیات اقتصادی وابسته همان منحنی کلاسیک کوزنتس افزایش رشد اقتصادی تفاوت شکاف درامدی میان طبقات کاهش مییابد. اگرچه قرن نوزدهم ابتدای تکوین یافتن جامعه باز غرب گزارشهای بسیاری وضعیت دهشتناک طبقه فرودست وجود دارد، اما پس کنون شکاف ضعیفتر شده مولود طبقه متوسط قوی جوامع باز بوده است. بنابراین هر چند جامعه باز طبقات اجتماعی وجود دارند، لیک شکاف درامدی انان مقایسه جوامع دیگر کمتر است، ضمن طبقه متوسط قشر عظیمی میپوشاند. مساله دیگر حتی طبقات پایین اجتماعی سطحی هستند نسبت فقرای جوامع دیگر مرفه نظر میرسند همین روست فقر چهره غالب جامعه باز نیست. تضاد طبقاتیهر چند تضاد طبقاتی بیش همه تابعی میزان شکاف درامدی بین طبقات است، اما تنها متغیر نیست؛ عبارت دیگر تضاد نوع ارزشها، هنجارها حتی الگوهای فکری طبقات نمود مییابد. روشن شدن بحث تصور کنید جامعهای دو طبقه درامدی بالا پایین وجود دارد باز فرض کنید حاکمیت سیستم دست طبقه ثروتمند باشد. هر چه ارزشهای دو طبقه یکدیگر همگن باشند ایجاد تضاد اجتماعی کمتر خواهد بود. اما چرا باید مساله تاکید کرد؟ پیش جامعه باز دوران فئودالیته طبقه اشراف فرودست هر یک محدوده خویش اداب سنن مخصوص خود زندگی میکردند امال ارزوها ارزشها هنجارهای انان یکدیگر متمایز بود. تمایز باعث تضاد اجتماعی صورت بارزتری نمود تبدیل یک تحرک اجتماعی شود. اما یکی حقایق اشکار جامعه باز همگن شدن ارزشهای ادمیان نتیجه طبقات است؛ ارزشهایی چون حقوق برابر، ازادی، عدم تبعیض نژادی جنسیتی، حقوق شهروندی، احترام قانون، حق مالکیت حفظ حیطه فردی جملهاند. احترام ارزشها سوی هر دو گروه باعث تضاد منافع حداقل خود برسد. یک سو ثروت طبقه بالا منظر دیگر طبقات مبنای تلاش حیطه فردی حفظ