لینک دریافت خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word قابل ویرایش پرینت
تعداد صفحات: 15
« بسم الله الرحمن الرحیم»
موضوع تحقیق: زندگی وسیمای حضرت امام مهدی القائم (عج)
برگرفته از: کتاب هدایت گر راه نور_ علامه محمد مهدی مجلسی
تهیه وتنظیم: دانشجویان رشته حسابداری _ترم اول
احسان داسدار_ علی حیدری
حسین امینی
(1)
بخش اول: صفحه
معرفی امام مهدی 3
میلاد امام مهدی 3
پنهان بودن میلاد امام حجت (ع) 4
روزگار امامت حجت (ع) چگونه اغاز شد. 5
خدا داناتراست براینکه رسالت خویش کجا قرار دهند. 6
غیبت صغری 6
شمایل وصفات امام مهدی (ع) 7
رسول خدا اوصا ف مهدی (ع) چنین بیان فرماید:
امام علی (ع) درتوصیف قائم (ع) چنین فرماید:
امام حسین (ع) اوصا ف مهدی چنین بیان فرماید:
امام رضا (ع) نیزاوصا ف مهدی چنین بیان فرماید:
بخش دوم:
1) مهدی (ع) ایات وروایات 9
2) مساله طول عمر 9
3) ایا امام مهدی (ع) زنده است؟ 9
4) مهدی حجت شاهد 11
5) امام حجت درکتابهای اسمانی 11
بخش سوم:
-) نشانه ظهورمهدی (ع) 13
بخش چهارم:
-) سخن اخر 15
(2)
بخش اول
1) معرفی امام مهدی:
پدرش امام حسن بن علی بن محمد بن موسئ بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب(درود خداوند تمامی انان باد) بودئمادرش کنیزی ترک سلاله پاکی اوصیای عیسئ بن مریم (ع) پیوند یافت. نام کنیز نر جس صیقل بود. او پیش ازدواج امام حسن (ع) کشور خود، خاطر خوابی دیده بود، اسلام اورد وهنگامی طلایه داران سپاه اسلام دیارش هجوم بردند خود تسلیم انان کرد تقدیر او خانه امام عسگری (ع) بیاورد مام حجت خدا گردد.
2) میلاد امام مهدی‹‹عج››:
در شب نیمه شعبان سال 255 هجری ودر شهر سامراء پایتخت خلافت روزگار معتصم عباسی، امام حجت (ع) چشم جهان گشود.
ولادت او شواهدی نشان داد خداوند نوزاد سعادت چه اثری زندگی بشری تقدیر کرده است.
با سخنان حکیمه دختر امام محمد بن علی (ع) وعمه امام حسن (ع) گوش فرا داریم وماجرای ولادت حضرت زبان او بشنویم:
ابومحمد حسن بن علی (ع) مرا خواست وگفت : حکیمه! امشب نزد ما افطار کن. امشب نیمه شعبان خداوند تبارک تعالئ حجت دراین شب اشکار فرماید. او حجت خدا زمین است.
حکیمه گوید: پرسیدم مادراین نوزاد کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدایت گردم! نشانی ازحمل نرجس نمی بینم. فرمود: همین تو گفتم.
حکیمه گوید: خامه حضرت امده سلام دادم نشستم. نرجس امد کفش ازپای من دراورد وگفت :ای بانوی من وبانوی خانواده ام امشب چگونه ای؟ او گفتم: تو بانوی من وبانوی خانواده منی گفت: چنین نیست. سپس کفت: عمه چه شده ؟ او گفتم: خداوند متعال امشب تو فرزندی عطا خواهد کرد دنیا اخرت سرور است... حکیمه گوید: نرجس شنیدن سخن خجل وشرم کرد. چون نمازرا گزاردم، افطار کردم بستر رفته خوابیدم. شب خواندن نمازازجا برخاستم. نرجس خفته ونشانی ازوضع حمل نداشت. نمازگزاردم وبه تعقیبات نمازپرداختم وانگاه دوباره خوابیدم. پس لحظه مضطرب برخاستم واو دیدم خوابیده. سپس خاست نماز گزارد خوابید. حکیمه گوید؛ اینکه ببینم سپیده دمیده نه بیرون امدم. دیدم هنوز فجر اول است. نرجس خفته بود. موضوع سخن ابومحمد(ع) دچار تردید شدم ناگاه حضرت جائی نشسته صدای بلند من بانگ زد:‹‹عمه شتاب مکن! هنگام وعده نزدیک است››. حکیمه گوید: نشستم سورههای الم سجده ویاسین قرائت کردم.
(3)
دراین حال بودم ناگهان نرجس مضطرب خواب بیدار شد. طرف او جستم ونام خدا او بردم وانگاه پرسیدم: ایا چیزی احساس کنی؟ گفت :اری عمه. گفتم:روح دل خویش فراهم ار(دل قوی کن واستوار باش). همان چیزی تو گفته بودم. مرا سستی فرا گرفت واو زایمان. ناگهان متوجه سرورم (امام زمان ‹‹عج››) شدم. نرجس پرده گرفتم. دیدم نوزاد دنیا امده وسجده گاه خویش اندامهایی هنگام سجده زمین نهند زمین نهاده ودرحال سجده است. اورا اغوش گرفتم. دیدم (برخلاف سایر نوزادان)تمیز وپاکیزه است.
دراین هنگام ابومحمد(ع) مرا بانگ زد :عمه! پسرم نزد من بیاور. اورا خدمت امام (ع) بروم. امام دست زیررا نها پشت بچه گرفت پاهای او سینه خود گذارد وسپسزبان دهانش گرد انید دست چشمان مفصلهای بدن نوزاد کشید.
ازابراهیم صحابی امام حسن عسکری (ع) نقل گفت:
‹‹مولایم ابومحمد (ع) چهارقوچ برایم فرستاد ونامه نیزبه من نوشت :
بسم اﷲ الرحمن الرحیم. قوچ خاطر(ولادت) فرزندم محمدالمهدی است. ازانها لذت بخورو هرکه ازشیعیان ما دیدی بدو بخوران››.
3) پنهان بودن میلاد حجت (ع):
ولادت امام زمان (ع) بدین گونه انچام پذیرفت خاطرشرایط سیایسی دوران درزیرپرده ضخیمی کتمان پوشیده ماند . امام حسن عسکری (ع) تولد فرزند خوش جزخواص اضحاب خود درمیان ننهاد. روایتی کتاب غیبت ازعده اصحاب امام عسکری نقل شده گفتند:
‹‹نزد ابو محمد حسن بن علی (ع) گرد امده بودیم ازوی موضوع حجت پیشواب پس ازاو پرسش کردیم. درمجلس او چهل مرد حضورداشتند. عثمان بن سعید بن عمرعمری دربرابران حضرت برپا خاست وگفت: فرزند رسول خدا (ص)! خواهم موضوع مطلبی ازشما سوال کنم خود بدان داناتر ازمنی. امام اوفرمود: کسی بیرون نرود. هیچ کدام ازما بیرون نرفتیم. پس ازساعتی امام، عثمان صدای رسا اوازداد: عثمان پاهایش برخاست. امام فرمود: ایا شما خاطر مطلبی امده اید، اگاهی دهم؟ همه گفتند:اری فرزند رسول خدا ! فرمود: شما امده اید موضوع حجت پس ازمن پرسش کنید:همه کفتند: اری. ناگهان پسری دیدم مثل پاره ماه، شبیه ترکسی ابومحمد! فرمود: پس ازمن پیشوای شماست جانشین من برشما. اورا فرمان برید وپس ازمن تفرقه دچار نشوید دردین خویش هلاکت افتید. بدانید شما پس ازاین روزاورا نخواهید دید عمرش تمام گردد وکامل شود. ازعثمان بن سعید انچه گوید بپذیرید فرمان اورا اطاعت کنید او جانشین امام شماست وکاربه دست اوست.
(4)